2025-07-04

دشنه بر لبِ تشنه

نوحه خوان: حسین فخری

دشنه، بر لبِ تشنه
خنجر، بر تارِ حنجر

در خواب، کودکِ بی تاب
خاموش، طفلِ در آغوش
زینب، آیه ها بر لب
خواهر، داغِ برادر
عبّاس، بوی گلِ یاس
اکبر، لالۀ پرپر
بیدار، سینۀ تب دار
فریاد، این همه بیداد
هیهاد، شام خرابات
گریان، محفلِ یاران
آتش، شعلۀ سرکش
بستر، خیمه خاکستر
عالم، غرقِ در ماتم
بر لب، ناله های شب
*
جز دلم کس نکند دلبری با دلبرِ من
دلبر عشق بازی کند، بر سرِ نی با سرِ من
یارب این دشت بلا، یا که طرب خانۀ ماست
کس ندانست که عروسی بُوَد این، یا که عزاست
هرکه دارم، به تماشاگه زلفت ریزم
جای زر در قدمت، من سر و جان می ریزم
کرده پر خونِ جگر دستِ ازل جام مرا
زده نقاش ازل بزمِ مرا رنگ بلا
*
بعد از این خواهرِ من قافله سالار منی
در پس پردۀ زهد، صاحب اسرارِ منی
شاهدِ غارت و غارتگرِ گلزارِ منی
زیرِ شمشیر و سنان، طالبِ دیدارِ منی
سوز و آه و غمِ ما، ساده و یک بازی نیست
هرکه دارد غمِ جان، لایقِ عشق بازی نیست
تا ندامت نکشی، عشق نزند حلقه به در
نشود سنگِ تو لعل، تا نخوری خون جگر
کی کنم شکوه از این چرخِ پر از نقش و نگار
کی کشم منّت از این عالم فیروزه سوار
صحبت از بریدن سر ز قِفاست با شمشیر
صحبت از خوردن آب است ز گلو از لبِ تیر


No comments:

Post a Comment